مکان نقلِ نقالان

نقالان عموماً در «قهوه خانه ها» نقل می گفتند.و تصور نقال بدون وجود قهوه خانه دشوار به نظر می رسد.

بر اساس اسناد بر جا مانده، قهوه خانه ها در عهد صفویه گشوده می شوند و بازار آن رونق و رواج می یابد.

در ابتدا، قهوه خانه ها«مرکز گردآمدن اهل ذوق و ارباب طبع موزون بوده است.ایشان در آن جا فراهم می آمدند و شعرهای خود را به خواستاران و همکاران و سخن سنجان عرضه می کرده اند».[1] و در کنار اهل شعر و معرفت، گروهی نیز به قصد تفنن و گذرانیدن وقت و صرف تنقلات گوناگون و اغذیه و نوشیدنی های گوارا، به بازی و سرگرمی های گوناگون مشغول    می شدند.

رفته رفته و با دخالت شاه عباس در امور قهوه خانه ها و حضور در جمع شاهنامه خوان ها و تبادل نظر با شعرا، به تدریج قهوه خانه ها به جایگاه مناسبی برای قصه خوانان و شاهنامه خوانان تبدیل می گردند.[2]و قهوه خانه به عنوان یک پایگاه ثابت، به ویژه برای نقالی، اهمیتی حیاتی   می یابد؛«زیرا معرکه ی قصه گویان عمدتاً معرکه ای بود که- بر خلاف سایر معرکه ها- به جهت تداوم قصه، نیاز به مکان ثابت داشت. در دوره ای بیشتر نیز قصه گویان مجبور بودند در معابر و گذرگاه ها پاتوق خود را به وجود آورند که البته این امر به سختی صورت می پذیرفت. با به وجود آمدن قهوه خانه مخاطبانی بودند که نقال با هنرنمایی و با سحر کلام و قصه های خود   می توانست آنها را به مشتریانی دائمی بدل سازد و از این طریق با به رخ کشیدن قدرت هنر خود و فواید اقتصادی آن برای صاحب قهوه خانه جایگاهی درخور بیابد».[3]

پس از مدتی و با رونق یافتن قهوه خانه ها، نقالان؛ به جهت تناسب فضا با قصه هایی که نقل  می کردند، با لباس های مناسب هر قسمت داستان و حرکات مخصوص به خواندن طومارهای مخصوص هر داستان و اشعاری از شاهنامه فردوسی می پرداختند.

«یعقوب آژند» علاوه بر قصه خوانی و شاهنامه خوانی نقالان در قهوه خانه ها، از محلی به نام«کوکنارخانه ها» نیز یاد می کند. وی می نویسد:

«کوکنارخانه ها جایی بود که مردم در آنجا جوشانده ی کوکنار می خوردند و از خود بی خود می شدند.  شاهنامه خوانان و یا قصه خوان ها روی سکویی می رفتند و در دست یک چوبدستی می گرفتند که احتمالاً برای نشان دادن تصاویر روی پرده و یا موزون کردن حرکات دستشان در جاهای حساس داستان بوده است».[4]

به هر تقدیر، هنر نقالی و قصه خوانی در عصر صفوی به اوج خود رسیده و رفته رفته نقالان در ساختار اجتماعی فضیلت سالار عهد صفوی از اعتبار و اهمیت خاصی برخوردار می گردند. و در این دوره است که این جماعت مورد حمایت رسمی دولت قرار گرفته و «نقیب» که هدایت دراویش بر عهده ی ایشان بود، به منصب بالاتری ارتقاء یافته و بر اوضاع معرکه گیران،به ویژه نقالان نظارت می کنند.

در تذکره الملوک در مورد نقیب آمده است:

«شغل عالی نقیب... تشخیص بنیچه ی اصناف است... دیگر تعیین ریش سفیدان درویشان و اهل معارک...»[5]

و در جایی دیگر آمده است که«چالشچی باشی» بر نقالان و سخنوران نظارت داشت.[6]

نقالان در سفرنامه ی سیاحان

کشور ایران در طی قرون و اعصار مختلف از مراکز مهم بازرگانی و ارتباطی به شمار می رفته و از جایگاه استراتزیک و اقتصادی ویژه ای برخوردار بوده است. زمانی که پای جهانگردان اروپایی به سرزمین غنی ایران باز شد، واقعیت های بسیاری از آثار مکتوب آنان در قالب سفرنامه ها بر جای مانده که امروزه مورخان و شرق شناسان از آنها بهره ی بسیار می گیرند.

در دوره ی حکومت صفویه بخصوص زمان شاه عباس کبیر، برقراری روابط ایران با دیگر کشورهای اروپایی به اوج خود می رسد. در همین دوران سیاحان و مبلغان مسیحی بسیاری با اهداف متفاوت قدم به خاک ایران می گذارند که آثار به جای مانده از آنان در تحقیقات و پژوهش های امروز نقش بسزایی را ایفا می کنند.

با توجه به نقش مهم آنان در تحولات اجتماعی ایران عصر صفوی،با بررسی سفرنامه های سیاحان اروپایی می توان ردپای قصه خوانان و نقالان را در معابر عمومی،بخصوص در میادین شهرها پیدا نمود.

چنان که«شاردن» به هنگام دیدار از قهوه خانه های شهر اصفهان،آن محل را مکان میدانداری ملایان و دراویش معرفی کرده و می نویسد:

«درویشان، ملایان، شاعران، حماسه پردازان و داستان سرایان سخن خود را با گفتن این جمله ختم می کنند: پند و اندرز بس است. به نام و به امید خدا دنبال کارهایمان می رویم».[7]

شاهان صفوی در ابتدای حکومت برای پشبرد اهداف خود در زمینه ی به وجود آوردن وحدت ملی، با اعلام تشییع به عنوان مذهب رسمی ایران، نیاز به تبلیغ داشتند و نقالان با بهره گیری از اعتقادات مذهبی ایرانیان و با زبانی ساده و عامه فهم، بهترین افراد برای نفوذ در دل و جان توده های عوام بودند.

الئاریوس سیاح دیگری ست که نقالان را در میادین بزرگ شهرها به هنگام سئوال و جواب و نقل داستان ها وقصه هایی از زندگانی ائمه ی اطهار(ع) دیده و می نویسد:

«آنها میان محوطه بر صندلی بلندی می نشستند و افسانه و داستان ها و شعرهای گوناگون را نقل می کردند و مستمعان را سرگرم می نمودند.هنگام نقل داستان ها، از چوبدستی کوچکی برای ایجاد تخیل بیشتر در شنوندگان بهره می جستند و این کار آنان شباهت زیادی به کار شعبده بازان یا تردستان است».[8]

در عصر صفوی، خاصه نقالان اصفهان افزون بر نقل داستان هایی از ابومسلم نامه، رموزحمزه، اسکندرنامه، شاهنامه و... که بیشتر جنبه ی ارشاد و تربیت و سرگرمی داشتند، از تلاش گروهی از ایشان در تعریف و تمجید فتوحات شاهان صفوی، نیز یاد شده است.

«جملی کارری» به هنگام دیدار از اصفهان، درباره ی واعظی که در تعریف و تمجید از فضائل شاه سخن می راند، می نویسد:

«گاهی چون دیوانه داد می زد و گاهی چون جانور زوزه می کشید و تا می خواست سخن از فتوحات نظامی بگوید، مستمعان به شدت کف می زدند».[9]

انواع نقالی با توجه به شیوه ی اجرا و نحوه ی ارائه قصص[10]

با توجه به مضامین و موضوعات قصص که نقالان روایت می نمودند و همچنین نحوه ی ارائه ی این حکایات و شیوه ی اجرای مجالس نقالی، می توان انواع نقالی را در گروههای گوناگونی طبقه بندی کرد و خصوصیات ویژه ی هر گروه را برشمرد.

الف) نقل و قصه گویی با استفاده از متون مکتوب

این شیوه ی نقل از دیرباز در اکثر نقاط ایران رایج بوده است و معمولاً باسوادان هر منطقه در هنگام فراغت اهالی، برای سرگرم کردن و عبرت آموزی به آن مبادرت می ورزیدند بنابراین در این شیوه ی نقل، عمدتاً نقالانی غیرحرفه ای به قصه گویی می پردازند، نقالانی که مقاصد دیگری جز ارتزاق خویش را مدنظر داشته اند.

ب) نقل موسیقایی

این شیوه ی نقل که با توجه به اسناد از قدیمی ترین انواع نقل در ایران بشمار می آید، همواره همراه با موسیقی اجرا می شده است. قدیمی ترین این نقالان گوسان های پارتی و خنیاگران ساسانی بوده اند که هنوز می توان نشانه هایی از شیوه ی نقل ایشان را در عاشقیهای آذری، بخشیهای ترکمن و تمام قصه گویانی که در نقاط گوناگون کشور پهاور ایران همراه با نوای ساز، قصه های خویش را به آواز یا تلفیقی از آواز و کلام غیرآهنگین می خوانند، مشاهده نمود؛ نقالانی که به نقل داستانهای حماسی، عاشقانه، اخلاقی و مذهبی عمدتاً منظوم می پردازند.

ج) نقل با استفاده از تصاویر

قدیمی ترین نمونه های این شیوه از نقل را شاید بتوان در دوره ی ساسانی یافت؛ زیرا چنانکه می دانیم، در هنگامه ی رواج مانویت در ایران ساسانی، برای تبلیغ این آیین از نقاشی بهره ی بسیار بردند و یکی از رساله های منسوب به مانی که ارژنگ نام دارد، شامل نقاشهای وی نیز بوده است. اما گونه های شناخته شده ی این نحله از نقل- شمایل گردانی و پرده خوانی- شیوه هایی هستند که از دوره ی صفویه رواج یافتند.

این شیوه از نقل عمدتاً اختصاص به نقل وقایع و قصص مذهبی و اخلاقی از جمله نقل وقایع عاشورا، داستانهای منسوب به حضرت امیرالمومنین(ع)، داستانهایی اخلاقی چون عاق والدین و مرد و نامرد و... دارد و در آن نقال با استفاده از تصاویر منقوش بر پرده ی نقاشی شده، قصه ی خویش را برای مستمعین نقل می نماید.

 

د) نقل نمایشی

این گروه از نقالان عمدتاً بدون استفاده از موسیقی سازی و تصاویر و همچنین رجوع مستقیم به منظومه ها و ادبیات مکتوب، روایات خویش را عرضه می دارند؛ اما در عوض، با ایفای نقش شخصیت های گوناگون قصه و تجسم لحظات با استفاده از نوعی بازی قراردادی  روایت خود را ارائه می نمایند؛ شیوه ای که به سبب قدمت هنر نقالی نسبت به نمایشهای ایرانی از عوامل موثر در شکل گیری این نمایش ها تلقی شده است.

انواع نقالی بر اساس موضوع و مضمون قصه ها

الف) نقل حماسی ملی و اساطیری

در این گونه نقل، نقالان به قصه های اساطیری و تاریخی مربوط به دوران باستان می پرداختند.از جمله ی قصصی که در این گروه جای می گیرند می توان به داستان های مندرج در منظومه هایی چون شاهنامه، اسکندرنامه، بانوگشسب نامه، بهمن نامه، گرشاسب نامه و... اشاره نمود.در دوران صفویه نیز منظومه هایی چون شاهنامه ی قاسمی، جنگنامه ی قشم فدری، جرون نامه، فتحنامه ی عباس نامدار و... رواج یافتند.

ب) نقل حماسی مذهبی

در این گونه نقل، قصه های منسوب به امامان، مقدسان و قهرمانان تاریخ اسلام روایت می شد که البته مشهورترین این قصص مربوط به نبردهای حضرت امیرالمومنین(ع) و حمزه ی سیدالشهدا ست؛ منظومه هایی حماسی چون خاوران نامه، حمله ی حیدری، مختارنامه و یا داستانهای عامیانه چون حسین کرد شبستری و رموزحمزه که مشخصاً در دوران صفویه تدوین شدند و مضمون آنها گسترش دین اسلام از طریق کشورگشایی و انجام عملیات پهلوانی است.

ج) نقل عاشقانه

این گونه نقل ها از قدیم الایام در ایران سابقه داشت.البته در دوران صفویه به آن قصصی چون شاه اسماعیل و خورشیدبانو و یا اصلی و کرم و داستانهایی از این قبیل، که ماجراهایشان در این دوران و یا دورانی نزدیک به آن می گذشت، افزوده شدند.

د) نقل حکایات و روایات اخلاقی

و داستانهای غیرحماسی مربوط به مقدسین و همچنین قصصی پیرامون ماجراجوییهای منسوب به سلاطین صفوی(به ویژه شاه عباس کبیر) همچون داستان لنبک آب فروش و چهاردرویش و...

نتیجه

 از نمایش های اصیل ایرانی خاصه در عصر صفوی،«نقالی» بود. البته آیین ها و نمایش های دیگری همچون تعزیه،[11] خیمه شب بازی،[12] بقال بازی،[13] لعبت بازی[14] و... نیز از اهمیت و اعتبار ویژه ای برخوردار بودند.

رونق چنین نمایش هایی علی الخصوص نقالی، با قدرت یابی خاندان صفویه در ایران وارد مرحله ی تازه تری می گردد. در حقیقت این دوره ی تاریخی از دوره های مهم تاریخ ایران پس از اسلام به شمار می رود؛ چه که کشور ایران پس از قرن ها هرج و مرج به یک ثبات و آرامش نسبی دست می یابد و با وحدت مذهب و عقیده، زمینه های مناسب گسترش فعالیت های اجتماعی و بروز خلاقیت ها ایجاد می گردد.

ثبات و استقرار سیاسی و اجتماعی ایران عصر صفوی، در شکل گیری و رشد و اعتلای انواع هنرها تاثیر بسزایی داشته زیرا دربار حکومت ها تنها جلوه های رسمی و عمده ی هنر و فرهنگ بوده اند، به عبارت دیگر تجلیگاه های آزاد و مستقل به اشکال اجتماعی امروزی برای معرفی خلاقیت ها و ابتکارات هنری وجود نداشته است؛ خصوصاً در نظام های حکومتی شرقی که همه چیز به حکومت و دربار و بالمآل به شخص پادشاه باز می گشت.

جدا از اینکه صفویان میراث دار سنتهای هنری درخشان دوره ی تیموریان در هرات خراسان بودند،و نمی توان این تاثیر پذیری را در هنر صفویان نادیده انگاشت؛ولی با التفات و اقبال دستگاه های حکومتی این عهد، هنرهای نگارگری، فلزکاری، کتابسازی، معماری و در کنار آنها هنر نمایش خاصه «نقالی» به جهت تبلیغ مستقیم و غیر مستقیم مضامین مذهبی و ملی از کارکردی خاص برخوردار می گردد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مآخذ:

1-آژند، یعقوب، نمایش در دوره ی صفوی، تهران، فرهنگستان هنر، 1385.

2-الئاریوس، سفرنامه الئاریوس، ترجمه احود بهپور، تهران، ابتکار نو، 1363.

3- امینی، رحمت،«اجرای نمایش های مذهبی ایرانی»، مجموعه مقالات نمایش(گردهمایی مکتب اصفهان)، به کوشش عسکر بهرامی، تهران، انتشارات فرهنگستان هنر، 1386.

4- بهار، محمدتقی، سبک شناسی، ج اول، تهران، انتشارات امیرکبیر.1370.

5- بیضایی، بهرام، نمایش در ایران، تهران، انتشارات کاویان،1342.

6- بیضایی، بهرام، نمایش در ایران، ماهنامه ی موسیقی، دوره ی سوم، شماره ی 66، تیرماه 1341.

7- زرین کوب، عبدالحسین، نقش بر آب، تهران، انتشارات معین، 1368.

8- سپنتا، ساسان،«موارد استحسانی برقراری ارتباط با متن شاهنامه فردوسی»،تک درخت(مجموعه مقالات)،تهران، نشر آثار و یزدان، 1380.

9- شاردن، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، ج دوم، تهران، انتشارات توس، 1374.

10- کارری، جملی، سفرنامه کارری، ترجمه عبدالعلی کارنگ و عباس نخجوانی، تبریز،1348.

11- کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران،انتشارات خوارزمی، 1360.

12- محجوب، محمدجعفر،«تحول نقالی و قصه خوانی،تربیت قصه خوانها و طومارهای نقالی»، ادبیات عامیانه ی ایران،به کوشش دکتر حسن ذوالفقاری، ج اول و دوم، تهران، انتشارات چشمه،چ دوم، 1382.

13- محمدی،احمد(دکتر)، نمایش، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

14- ناصربخت،محمدحسین،«نقالی در دوره ی صفویه»، مجموعه مقالات نمایش(گردهمایی مکتب اصفهان)، به کوشش عسکر بهرامی، تهران، انتشارات فرهنگستان هنر، 1386.

 

 

 



[1]- همان، ص 1094.

[2] - شاه عباس به عنوان پادشاه هنر دوست و متعصب به آب و خاک ایران، در دوران حاکمیتش بیش از دیگران به هنرمندان فرنگ و ابتکارات و صنایع دستی و دست ساز آنان به مانند نقاشان، گلدوزها، ساعت سازها، الماس تراش ها و... دلبستگی و توجه خاص داشت.علیرغم چنین توجه ویژه به هنرهای اروپایی، و نبود ادبیات تحلیلی و تبیینی و کم توجهی به هنر نمایش چه به لحاظ ساختار، چه به لحاظ مضمون، نمایش های عامیانه، آیین ها، بازی های میدانی و خانگی، خارج از اراده و دخالت دستگاه حکومتی به صورت پنهان و آشکار در لایه های پائین جامعه، به درجه ای از رشد و بالندگی دست یازیده که ناخواسته افزون بر توده های مردم، دربار و درباریان را نیز درگیر خود می کنند.

 

[3]- ناصربخت، ص 292.

[4]- آزند، یعقوب، نمایش در دوره ی صفوی، تهران، فرهنگستان هنر،1385،ص 204.

[5]- محجوب، پیشین، ص 494.

[6]- کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران،انتشارات خوارزمی، 1360، ص 170.

[7]- شاردن، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، ج دوم، تهران، انتشارات توس، 1374، ص 845.

[8]- الئاریوس، سفرنامه الئاریوس، ترجمه احمد بهپور، تهران، ابتکار نو، ص 241.

[9]- کارری، جملی، سفرنامه کارری، ترجمه عبدالعلی کارنگ و عباس نخجوانی، تبریز،1348،ص 111.

[10] - این بخش از پژوهش،بر اساس مقاله ی«نقالی در دوره ی صفوی»، نوشته ی محمد حسین ناصر بخت تنظیم گردیده است.

[11] - این گونه نمایش از زمان آل بویه بخصوص توسط صاحب بن عباد، وزیر و شاعر این سلسله و بعدها با ظهور سلسله ی صفوی در ایران از جایگاه خاصی برخوردار می گردد.

[12] - خیمه شب بازی کونه ی عروسکی نمایشهای سنتی شادی آفرین است که در شخصیت و داستان، مشترکاتی با سیاه بازی دارد. مهم ترین شکل همسانی رفتاری و شکلی در شخصیتهای اصلی آنها یعنی مبارک و سیاه است که هر دو ویژگیهای عمومی دلقکان دربار را داشته اند.

[13] - بقال بازی شاخه ای از نمایش تقلید است که در دوره ی صفوی شکل گرفت و راه تکامل خود را تا دوره ی زند و قاجار پیمود. شخصیت های این نمایش، از بقالی خسیس و طماع و خریداری فقیر و زیرک تشکیل می شدند.

[14] - لعبت بازی در نگاه شعرا و شعرهایشان هنری جدی بود و به مضامین متعالی می پرداختند، لکن بعدها به دو نمایش مشهور و معمول شاه سلیم و پهلوان کچل ختم می شود؛ که شوخی، حاضرجوبی و گاهاً شیرینکاریهای غیراخلاقی در آن بیش از هرچیز متجلی می گردد.